جشنی در دانشگاه برپا کرده بودن به بهانه دهه فجر و انقلاب، که در واقع مراسمی بود برای بررسی موضوع ازدواج و سخنرانی آقای ایکس سخنران بسیار معروف و تریبون آزاد در مورد همین موضوع. جشن از ساعت یک و نیم تا پنج برنامه ریزی شده بود، و قرار بود این آقای ایکس ساعت سه و ربع سخنرانی شون رو شروع کنند، جمع بندی کنند و بعد از اون به سوالات دانشجویان در تریبون آزاد جواب بدن.

این آقای ایکس ساعت چهار تازه وارد سالن شدند. همون ابتدای کار درخواست مجری رو برای دادن جوایز به یک سری دانشجوهایی که روی سن بودند رد کردند، بعد تشریف بردند روی سن و تیکه ای بار حضار کردند مبنی بر کسالت بار بودن جمع (بابا تو تازه اومدییییی از کجا فهمیدی کسالت باره؟!) و بعد غرولند راجع به میکروفون و نوع صدا و یک هو وسط حرف زدن "من سکوت میکنم تا اونی که منو دعوت کرده خودش بیاد بشینه" و ژست های من فلان جا پول نگرفتم (شما که انقد خوبی پس چرا ما از یک ماه قبل داشتیم چونه میزدیم که به جای دو میلیون یک میلیون بگیری بیای این اباطیل و لاطائلات رو تحویل ما بدی ) برای تدریس و بهمان جا فلان کار رو کردم و فکر کنم فارغ از آمارهای فاجعه ای که راجع به بحث ازدواج و طلاق ارائه کردند و به گمانم دیگه همه بدونیم (یازده میلیون مجرد در سن ازدواج، طلاق پنجاه درصدی در مناطق مرفه نشین تهران و طلاق 25 درصدی میانیگن کل کشور (یه اماری رو هم خودم اضافه کنم که میانگین تهران اگه اشتباه نکنم به ازای هر سه ازدواج یک طلاقه) ) سر جمع پنج دقیقه در اون سبکی که مسئولین برگزاری انتظار داشتن صحبت فرمودند. در تریبون آزاد به شدت با دانشجوها بد برخورد کردند و جواب هایی به درد نخور به همراه لحن بدی (که شاید به زعم خودشون صمیمیت بود، که من بعید میدونم "ان شاء الله ملک الموت درستت کنه تو دیگه درست بشو نیستی" صمیمیت باشه) به خوردشون دادند و ... ای داد! دیشب از شدت عصبانیت از ساعت هشت سعی کردم بخوابم که فقط این کوره جوشان افکارم ساکت بشن. حالا هی ما خودمون رو بکشیم با برنامه های فرهنگی ده پونزده نفره فرهنگ سازی کنیم اونم با توان و مقبولیت ناچیز خودمون، بعد حضرت آقا با این همه دبدبه و کبکبه و مقبولیت و محبوبیت و "وای اخ جون حاج آقا فلانی داره میاد" و "فقط بگین حاج آقا چه ساعتی میاد ما همون ساعت بیایم " گفتن بچه ها، میاد تمام محبوبیت خودش رو که به باد میده هیچ، اون فدای سرم، همه پتانسیلش برای فرهنگ سازی و اثرگذاری رو افکار بچه ها رو هم به باد میده ... نکن این کارو بنده خدا ... نکن این کارو... الان من با چه امیدی برم مثلا اینستا و تلگرام و سخنرانی و کرور کرور پیامهای تربیتی که از جنابعالی برام میفرستن رو دنبال کنم... بعضیا رو باید از همون قاب تلویزیون و گوشی دورادور دنبال کرد وگرنه ...


*ایشون که هیچ قدم خیری در این جهت برنداشت، ولی شماهایی که این متن رو میخونین در جریان باشین که ژست های روشنفکری، دیر ازدواج کردن، کم بچه دار شدن، قاطی شدن مسئولیت خانوما و اقایون و عدم تربیت صحیح فرزندان داره توی این مملکت فاجعه به بار میاره. مهریه های سنگین، جهیزیه های سنگین، انتظارات بالا و ... داره تیشه به ریشه این مملکت میزنه. کمی فکر کنید... کمی آمارها رو بررسی کنید و به سهم خودتون مسئولیتی که رو دوشتون هست رو به انجام برسونید... به نظرم حتی نیازه که این نسل "مبارزه" کنه تا این فرهنگای غلط رو از بین ببره


* بخوانید : کاش این عاطفه یک رضای مهربان داشت در وبلاگ لافکادیو
** یه خواهش : این موضوع رو گوشه ذهنتون داشته باشید و بهش فکر کنید شاید یه روزی تونستید با نوشتن، از پتانسیل وبلاگهاتون برای فرهنگ سازی استفاده کنید. با قدم های کوچیک هم میشه راه های بزرگ رو رفت ...