۱۵ مطلب با موضوع «فیلم» ثبت شده است

Mad Max: fury road


د لامصب اخه چرا من انقد دیر دیدمتتتت. میدونی چند وقت بود از دیدن یه فیلم انقدددد کیف نکرده بودم :/

  • •✿ آرورا ✿•
  • جمعه ۲۹ دی ۹۶

Edge Of Tomorrow



در فیلم لبه فردا، مثل چند فیلم علمی تخیلی دیگر، موضوع اصلی، حمله یک سری موجودات عجیب و غریب به زمین است. موجوداتی که هیچ ارتشی در زمین نتوانسته جلوی پیشروی شان را بگیرد. هسته اصلی آن ها موجودی ست به اسم امگا، آلفاها هم جزء رئوس اصلی هستند و بقیه هم ارتش شان را تشکیل می دهند. تام کروز در نقش فردی به نام کیج، نقش اصلی فیلم را بازی می کند. وقتی کیج به خاطر شرایط خاصی به اجبار وارد جنگ با این موجودات می شود، به صورت اتفاقی یکی از آلفاها را می کشد. کشتن این آلفا او را به شبکه اصلی این موجودات متصل می کند، و باعث می شود با هربار مردن کیج، روز از نو شروع شود. اینکه تام کروز را در نقش یک آدم دست و پا چلفتی می دیدم، اتفاق جدیدی بود، خرابکاری هایش با چاشنی طنز در ابتدای فیلم و پخته شدن این شخصیت در طول فیلم، جذاب بود.
به طور کلی به نظرم فیلم خوش ساخت و جالبی بود. :)

مطالبی در مورد این فیلم در سایت های دیگر :

فیلمنامه « لبه فردا » تنها به دنبال بهانه ای برای محیا کردن بستر جنگ میان زمینی ها و بیگانگان نبوده است. در فیلمنامه چند بار بازنویسی شده « لبه فردا » ، ما با قهرمانی مواجه هستیم که برخلاف روند رایج اینگونه آثار، ابداً شبیه یک قهرمان نیست و اتفاقاً بسیار ساده و ترسو معرفی می شود. لیمان به خوبی در معرفی کیج به عنوان بازیگر اصلی فیلم، از اضافه گویی و اغراق در به تصویر کشیدن این شخصیت خودداری کرده و ویژگی های قهرمانانه بیهوده ای را بی جهت به وی تزریق نکرده است. کیج نه از سلاح و فنون جنگی سر در می آورد و نه از قواعد جنگ اطلاعات مفیدی دارد. وی تنها یک قربانی در این مسیر بوده که حالا باید با تمام مشکلات بسازد و از پس آنها برآید. خوشبختانه تماشاگر با توجه به اینکه کیج رفتاری منطقی دارد و فیلم هم او را به یکباره تبدیل به ارتشی یک نفره نمی کند، بسیار راحت و بدون هیچگونه مشکلی با او ارتباط برقرار می کند. از اینجا



  • •✿ آرورا ✿•
  • پنجشنبه ۱۸ آبان ۹۶

atonement

خطر لو رفتن داستان ... :)

هیچوقت تا این حد به اینکه کسی چقدر میتواند در اشتباهاتِ بچگی هایش گیر بیفتد، فکر نکرده بودم... فیلمی دیدم به اسم "تاوان" که در آن خانواده ای هستند که ظاهرا خدمتکاری داشته اند، پسر خدمتکارشان با هزینه این خانواده به کمبریج می رود و تحصیل می کند. از طرفی به دختر بزرگ این خانواده علاقمند است. (چه جالب که این سر تیتر یکی از رمان های در ذهن نوشته شده ی من بود). در پایان فیلم مشخص می شود که دختر کوچک خانواده هم به این پسر علاقمند بوده است. و من متوجه نشدم که مصیبتی که این دو نفر را دچارش کرد به خاطر فهم اشتباهش از رابطه آن ها و دلسوزی برای خواهرش بود یا به خاطر حسادتش به خواهرش ... از آن فیلم هایی ست که دوبار دیدن می خواهد اما من حس دوباره دیدنش را ندارم ... زیباترین بخش فیلم به نظر من قسمتی بود که روبی دیوانه وار به فکر برگشتن از جنگ بود ... همان شعری* که این روزها زیاد میخوانمش را در ذهنم تداعی کرد.


* زن ها به جنگ نمى روند
 فقط موقع خداحافظى با نگاهشان به مردها مى گویند
زنده بمانید و برگردید
خانه اى براى آرام گرفتن
قلبى براى دوست داشتن
و امیدى براى بزرگ شدن
در انتظار شماست
و همه مردها براى برگشتن به خانه است که مى جنگند
حالا یا با خستگى هایشان یا با دشمن...

"لطیف هلمت"
ترجمه رسول یونان


پ.ن : به دلایلی اصلا دیدنش را به افرادی که خوره فیلم نیستند، توصیه نمیکنم.
پ.ن 2: مثل همه فیلم هایی که معرفی می کند موسیقی بیست و عالی ...
  • •✿ آرورا ✿•
  • چهارشنبه ۱۷ آبان ۹۶

هفت سامورایی ( 1954 ) - کوروساوا


فیلم در مورد یک روستا است که مورد هجوم راهزنان قرار می گیرد و روستایی ها برای دفاع از خودشان هفت سامورایی را استخدام می کنند. در یک جمله اگر بخواهم فیلم را توصیف کنم، می توانم بگویم: آنقدر جذاب بود که من -با عادت تقسیم کردن فیلم های سینمایی به دو یا سه بخش- سه ساعت و نیم فیلم را یک سره دیدم...
شخصیت پردازی های فیلم عالی است. هر کدام از شخصیت های داستان، افرادی هستند که جذابیت های رفتاری مخصوص به خود را دارند و می توان گفت فیلم با چند نقش اول هم تراز پیش می رود. کارگردانی فیلم با توجه به امکانات اواسط قرن بیستم، بسیار خوب است.  در طول فیلم، همه ژانرهای کمدی، اکشن، درام، تراژدی و ... را می توان دید و لذت برد. توان انتقال مفهوم در برخی جملاتِ کوتاه، یا حتی نگاه های کوتاه، خیره کننده است. در طول  فیلم افت و خیز وجود ندارد و داستان با ریتم ثابت و جذابی پیش می رود و این برای یک فیلم طولانی فوق العاده است.
موسیقی فیلم به خوبی بیننده را با ریتم فیلم همراه می کند و بخش اعظمی از انتقال احساس را انجام می دهد...




موسیقی متن - هفت سامورایی - دریافت

  • •✿ آرورا ✿•
  • دوشنبه ۱ آبان ۹۶

فیلم مزخرف کی بودی تو؟؟؟

واااااای باورم نمیشه این فیلم انقد فروخته... وااااای ... وااااای...

یعنی خوشگل نشون دادن مبتذل ترین رفتارا از این بیشتر؟!

یه دونه وای جا مونده 

وااااااای :| 

#پنجاه_کیلو_چرت_و_پرت

  • •✿ آرورا ✿•
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

به آفتاب سلام! که باز می شود آهسته بر دریچه صبح...*


1- دیروز با دوست جانم رفتیم نمایشگاه. هم خیلی خوش گذشت هم کلی کتابای دوست داشتنی خریدیم :) فکر کنم با احتساب هدیه هایی که این ماه گرفتم، پونزده تا کتاب جدید برای خوندن دارم :) :) :)


 2- این چند روزه در ادامه تلاش برای آشتی با سینمای ایران سه تا فیلم ایرانی دیدم. "مرگ ماهی" ، "لانتوری" و "دختر" ... مرگ ماهی رو اصلا دوس نداشتم، لانتوری رو هم ... اما حرف "دختر" رو از ته دل حس کردم. این موضوع درد خیلی از دخترای نسل منه... به نظرم خیلی خوبه که پدرا یا پدرای آینده این فیلم رو ببینن ....

3- ﻣﻦ ﻫﻨوز

ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ...
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.

(ناظم حکمت)


4- عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند

    وین همه منصب از آن حور پریوش دارم

(جناب حافظ )


*عنوان برگرفته از شعری از عمران صلاحی

  • •✿ آرورا ✿•
  • جمعه ۱۵ ارديبهشت ۹۶

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

در من کوچه ای ست که با تو در آن نگشته ام...
سفریست که با تو هنوز نرفته ام...
روزها و شبهایی ست که با تو به سر نکرده ام...
و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفته ام...


دانلود این بخش از سریال شهرزاد (کلیک)

  • •✿ آرورا ✿•
  • يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۶

کدوم بدتره ؟

تدی: من از این جزیره میرم بیرون چاک، برمیگردم به سرزمین اصلی، هرچیزی که اینجا میگذره خیلی بده، میدونی... اینجا منو به فکر فرو میبره

چاک: چه فکری رئیس؟

تدی: کدوم بدتره؟  زندگی کردن مثل یک هیولا، یا مردن مثل یک مرد خوب


* پایانی رویایی برای معرکه ای به نام "شاتر آیلند" - دیروز برای دومین بار دیدمش. اگر این فیلم رو ندیدید به شدت توصیه ش میکنم به هم سلیقه‌های خودم


** یک پزشک نمونه ای از فیلم‌هایی با پایان متفاوت رو لیست کرده بود. مشتاقم همه شون رو ببینم. اینجا میذارم که فراموش نکنم:


1. دیگران (The Others)- الخاندرو آمنه‌بار

2. رهایی از شائوشنک (Shawshank Redemption)- فرانک دارابونت
3. Memeto – کریستوفر نولان
4. حس ششم (The Sixth Sense)- ام. نایت شیامالان
5. باشگاه مشت‌زنی (Fight Club)- دیوید فینچر
6. تاوان (Atonement)- جو رایت
7. آسمان وانیلی (Vanilla Sky)- کامرون کرو
8. پرستیژ (The Prestige)- کریستوفر نولان

  • •✿ آرورا ✿•
  • يكشنبه ۲۷ فروردين ۹۶

Oblivion 2013

فیلم Oblivion یا فراموشی، زمین رو در سال 2077 نشون میده، زمینی که شصت سال قبل حمله ای توسط فضایی‌ها به اون اتفاق افتاده و زمینی ها برای بردن جنگ مجبور به استفاده از سلاح‌هایی شدن که شرایط سکونت روی زمین رو از بین برده، و بازمانده‌های زمین به بزرگترین قمرِ سیاره زحل یعنی تایتان رفتن. تام کروز که در این فیلم نقش "جک هارپر" رو داره، در یک تیم دو نفره به عنوان حافظان زمین در حالِ انجام ماموریت و ساماندهی پهپادهایی هستن که روی زمین وجود داره و در عین حال با گروهی روی زمین در حال جنگن. حافظه جک و همکارش قبل از شروع ماموریت پاک شده اما جک همیشه توی رویاهاش یه خانومی رو می بینه.




نکاتی که توی سایت‌های دیگه راجع به این فیلم خوندم :

"شما ممکن است، انسان را به خواب مصنوعی ببرید، باعث شوید که او هویت‌اش را فراموش کند، اما در برهه‌هایی عشق، خاطرات، نوازش‌ها، سطرهای کتاب‌ها، ابیات غزل‌ها، به خاطر او می‌آیند و همه معادلات را به هم می‌زنند." - یک پزشک

"سال 2077 است. زمین به یک زباله دانی متروک و بایر تبدیل شده است. این امر نتیجه ی نبردی میان انسان ها و موجودات فضایی است که 60 سال قبل رخ داده است. بشریت جنگ را برده اما زمین را از دست داده است. نجات یافتگان به سیاره ی تیتان فرار کرده اند و آنجا یک منطقه ی مهاجرنشین ساخته اند. بقایای درخشانی که از "وطن" به جا مانده اند توسط تعدادی فضاپیمای بی سرنشین و مراقبان انسان شان محافظت می شوند. در همین حین، دشمن به کلی از بین نرفته است. نجات یافتگان جدا افتاده در خرابه های شهرهای قدیمی مخفیانه حرکت می کنند و هر از گاهی به فضاپیماها حمله کرده و آنها را ناقص می کنند. ایستگاه های تغییر ماهیت شناور و بزرگی ساخته شده اند تا آب را به نیروی بخار تبدیل کند و آن را به تیتان بفرستند تا برای منطقه ی مهاجرنشین انرژی فراهم کنند"
و
"کار ساده ای ست که آنقدر «فراموشی» را بکوبیم که دیگر چیزی از آن باقی نماند. ناهماهنگی ها و تناقضات و حفره های زیادی در فیلم وجود دارند. مشکل به نسبت میان محتوا و زمان نمایش برمی گردد. مواد اولیه ی داستان بسیار بیشتر از آن هستند که به زور در 126 دقیقه جای داده شوند. داستان فرعی فیلم به تنهایی می توانست چنین زمانی را به خود اختصاص دهد. در نتیجه چیزهایی هستند که از آنها چشم پوشی شده و توضیحاتی هم حذف شده اند. توجیه و استدلال منطقی آوردن برای بیشتر چیزهایی که توضیح داده نشده اند کار سختی نیست، اما همین که این استدلال آوردن ها امری لازم هستند، به خودی خود آزار دهنده است."- از اینجا


  • •✿ آرورا ✿•
  • سه شنبه ۲۲ فروردين ۹۶

ماجرای نیمروز

بالاخره اکران نوروزی ماجرای نیمروز شروع شد و بسیااااار خوشحالم که بعد از تحویل پایان نامه به استاد و داورا، این فیلم رو در اولین روز اکرانش دیدم. چه محشری بود این فیلم ... پیشنهاد میکنم اگه میخواید فیلم رو اگاهانه ببینید این کلید واژه ها رو سرچ کنید : کشمیری، کلاهی، عباس زری باف، سازمان مجاهدین، خرداد 1360، عملیات قطع الراس، عملیات مهندسی


  • •✿ آرورا ✿•
  • چهارشنبه ۲۵ اسفند ۹۵
کانال تلگرام : https://t.me/Parishaanii
لینک برای بلاگفا : goo.gl/WmjS2m
موضوعات