امیرخانی را از "ارمیا" شناختم.. ارمیایی که اگر هر سال دوره اش نکنم سالم سال نمی شود... بالاخره این روزها بعد از چند سال گذرم به جانستان کابلستان افتاده. کتاب مثل همیشه با رسم الخط نویسنده منتشر شده اما این بار سخت تر از همه کتاب ها می شود امیرخانی را فهمید... سفرنامه ای به افغانستان که چیزی شبیه شرمندگی را توی رگ های یک ایرانی به جریان می اندازد... تا اینجای کتاب را که خوانده ام دلم نیامد این یک صفحه را برای خودم ننویسم و بارها نخوانمش...
- •✿ آرورا ✿•
- جمعه ۳ ارديبهشت ۹۵