دیروز با یکی از مدیرانِ به نام و موفقِ کشور جلسه ای داشتم. جدای از اطلاعاتِ عالی و تیپ شخصیتی شان که واقعا مجذوبم کرد، حرفی زدند که از دیروز مرا به فکر فروبرده. راجع به مریم میرزاخانی گفتند. اینکه واقعا این فرد به این اندازه شایسته ی تقدیر و تجلیل بود؟ فردی که با امکانات زیادی در بهترین مدرسه کشور تحصیل کرد، کارشناسی اش را تحت تعلیم بهترین اساتید ریاضی کشور در دانشگاه شریف گذراند، و بعد از ایران رفت و حاصل کارش را به کشوری تقدیم کرد که از علم و دارایی اش در جهت عناد با وطنش استفاده می کند.
متاسفانه شرایط به گونه ای نبود که بتوانم سوالاتی را که در ذهنم میچرخید بپرسم، آنچه که در میراث آلبرتا دیده بودم و در نشت نشا خوانده بودم را باز کنم، نتوانستم بپرسم که چه کرده ایم با میرزاخانی های دیگری که مانده اند. اما از دیروز به این فکر میکنم که اگر مدیر مذکور هم همین فکر را کرده بود و رفته بود الان ما خدمات ملموسی که از سازمان تحت نظرش دریافت می کنیم را نداشتیم. به این فکر میکنم که شاید رفتن، منافع خودمان را تامین کند اما به نسل های آینده ای که کشور را در دست مدیران و بالادستی های بی کفایت خواهند دید، چه جوابی داریم که بدهیم؟