دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست
این چندمین شب است که خوابم نبرده است ؟
- •✿ آرورا ✿•
- يكشنبه ۱۷ بهمن ۹۵
تک تک ستاره های روشن وبلاگ هایی که فالو میکنم را باز میکنم، مطالبشان را میخوانم، نظرم را می نویسم و قبل از زدن دکمه ارسال صفحه را می بندم. این روزها حس میکنم همه حرف ها نگفتنی اند...
دیروز کاتالیست هایی که ساخته بودم رو برای SEM بردم. با دیدن تک تک بلورای توی مانیتور، خستگی پروژه از تنم بیرون میرفت :)) خیلی حس خوبی بود. خیلی هیجان انگیز بود دیدن مواد توی اون مقیاس. خییییلی هیجان انگیز.
البته همش یه حس بدی هم همراهم بود. حس عذاب وجدان شدید. چون استادم با بند پ نوبت گرفته بود برای آنالیز و اون آقا همش تاکید میکرد که صد نفر تا دو ماه آینده توی نوبتن و من به خاطر دکتر دارم کار شما رو انجام میدم. همش حس میکردم دارم حق همه اون صد نفر رو میخورم :( ولی واقعا دست من نبود :(حرف استادم بود و باید اجرا میشد...
*SEM آنالیزیه که ساختار ماده رو تا مقیاس های خیلی کوچیک (مثلا نانومتر) نشون میده و میشه کاملا ساختار بلوری و شبکه ای مواد رو دید.
نمونه عکس هایی که میشه با SEM دید (البته مواد ما خوشگل تر بودن :دی )
هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
مدامش باغبون خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گهر بی
مواقعی که خیلی استرس دارم و روحم خیلی تحت فشاره* ، حس میکنم همه چی از دستم در میره... همه حساب کتابا، همه برنامه ریزی ها، همه تصمیم به تحمل کردن گرفتنا... این وقتا یه موقعیت و فرصت بزرگ برای بقیه ست که احساس واقعی من به خودشون رو ببینن. توی این مواقع کاملا از اونایی که روحم رو آزار میدادن و به خاطر مصلحت اندیشی تحملشون میکردم، دور میشم. عکس العمل هام واقعی تر میشه، بدون هیچ پنهون کاری و مراعاتی... و جای خالی اونایی که باید باشن و نیستن بیشتر احساس میشه و این عصبی ترم میکنه... اینجور مواقع می فهمم که چقد نیاز دارم که شخصیتمو تقویت کنم و اثرپذیریم از شرایط رو کمتر کنم ...
* الان اگه یه بنده خدایی اینجا بود میگفت باز از این تیریپا تهرونی اومدیا...
** الحمدلله به خاطر بارون و برف این روزا ... ان شاء الله که تابستون کم آبی نباشه تابستون امسال ...
*** اهواز غرق در خاک، سیستان غرق در آب و تهران غرق در
آتش... خدایا از چهار عنصر اصلی ات سه تا را چشیدیم، حالا نوبت هواست، کمی
هوای تازه لطفا ...