من پیمان بستم و پیمانه شکستم، قبول، ولی تو... تو که انیسِ بی مونسی های من بودی، تو که رفیقِ بی رفیقی هایم بودی، تو که از مادر مهربان تر بودی برای من، حق بده که باور نکنم مرا در آتش خشمت می سوزانی ... بارها و بارها این فیلم * را دیده ام، هی با خودم می گویم این مخلوق توست با این همه مهربانی... وقتی بنده تو می تواند با دشمنش مهربانی کند، تو که ارحم الراحمینی چطور می شود که دشمنت نه، بنده ات را ...

می گویند باید در خوف و رجا بود، در خوف عذاب و در رجای رحمت، راستش را بگویم هرچه سعی میکنم این آیات عذابت مرا نمی ترساند، فقط یک جمله است که روزگارم را سیاه می کند، "فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ" **.... چه کنم اگر آن روز در گوشم زمزمه کنی : الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا ***....



پاورقی:

* دفاع شهید بیضایی، شهید بزرگوار مدافع حرم، از اسیر داعشی

** اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم،بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم،ولى بر فراقت چگونه صبر کنم (دعای کمیل)

*** همان‏گونه که دیدار امروزتان را فراموش کردید امروز شما را فراموش خواهیم کرد(سوره جاثیه - آیه 34)


پی نوشت:

اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهى وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ اِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنادیکَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ ....


آیا این چنین است،اى خداى منزّه،و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده،و حال آنکه در درگاهت سخت ناله مىزند،همچون ناله آنکه آرزومند رحمت توست (دعای کمیل )