چقدر اینطور صدا زدنت را دوست دارم ...  یا الهی و سیدی و مولای و مالک رقی... یا من بیده ناصیتی، یا علیما بضری و مسکنتی، یا خبیرا بفقری و فاقتی..*. تو تنها کسی هستی که هرچه بیشتر جلویت به فقر و بیچارگی ام اعتراف میکنم، آرام ترم ... آرام ترم که اعتراف کنم همه وجودم تحت فرمان و اختیار توست ... آرام ترم که اعتراف کنم من در مقابل تو به خاک افتاده ای بیش نیستم ... به خاک افتاده ای که آنقدر به درگاهت زاری می کند تا دست نوازشت را روی سرش بکشی و سرش را بر زانوی مهر بیکرانت بگذاری ...


*اى خداى من اى سرور من،اى مولاى من و اختیار دارم،اى کسى که مهارم به دست اوست،اى آگاه از پریشانى و ناتوانى ام، اى داناى تهیدستى و نادارى ام.... (کمیل)